مدح و مرثیۀ مولا امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
غـرقِ طلـوعِ توست، شب انتـظار هم مست از شرابِ رؤیـتم؛ اما خـمار هم گـلـدسـتـهام؛ خـراب؛ ولـی دائـمُالاَذان ای أشـهـدت سـرودِ لـبـم در مـزار هم از بـینــوازشـانِ یـتـیـمـم؛ ابـوتـراب! پایی بکـش به روی سر این غـبار هم ای وحی! اگرچه مفـتخـرم از کـتابتت از لـکـنتِ زبـانِ غـزل شـرمـسـار هم از ابرهای هر نفـست خُـطبه میچکـد از چـشمِ شـاعـرت کـلمـات قـصار هم از خاکِ پـای عین شفـایت که بگذریم هوی مسـیح، میوَزد از ذوالفـقـار هم در شیهههای اسبِ تو «هَلمِنمُبارز» است دشمن هراس دارد از او؛ بیسوار هم خرمافروشِ نخلِ تو ایمانفروش نیست نفـروخت شهـدِ نـام تو را پای دار هم در انـزوای خـانهنـشـینت نـبـردهاست شیر است، شیرِ زخمی پشتِ حصار هم تنهـاتـرین قـصیـدۀ دنـیـای شعـرکُـش! در یاریات سروده نشد یک شعار هم ای عـمرِ غـصـۀ دلت از نـوح، بیشتر شصتوسۀ تو پیرتر است از هزار هم نـشـنـاخـتـنـد قـدر تو را آن زمـانـیـان ای نـاشـنـاس! مـردم این روزگـار هم |